حکایت آخوند ملاصادق یزدی ره _ ارتباط با جن

آنچه در این حکایت واقعی بیان میشود درستی و صدق آیه 6 سوره جن است و بر حسب تجربه اینجانب و هر آن کسی که سالها در خصوص ارتباط با جن تحقیق نموده، میزان فریب کاری جنیان به هنگام ایجاد ارتباط زیاد میباشد، مگر در بعضی حالات خاص که در متن حکایت امکان وقوع آنها ممکن است همانند اخبار از عملکرد غیر اخلاقی بعضی اشخاصی که جن با ارتباط با همزاد شخص مطلع از عملکرد شخص میشود و مثلا میگوید فلان آقا دارای فلان رابطه نامشروع ویا سرقت شده و این از موارد غیب دانستن نیست بلکه همزاد که از طایفه جن است شخصی را لو داده آبروی طرف را میبرد. البته ممکن است آن خبر دروغ بوده و جن خواهان ایجاد فتنه و درگیری باشد و لذا باید از هر خبری احتیاط کرد.
متن حکایت: از زمان ملاصادق یزدی (ره) حکایت ظریفه (جالبی) استماع شد (که) گفت (به سال 1270 هجری): اوقاتی که من در یزد مشغول تحصیل بودم مزاجم بهم خورد. به حدی که از ابناء نوع (بنی بشر) متوحش بودم. و عزلت مینمودم، تا کار بجایی رسید که توقف در شهر یزد ممکن نشد (و) رفتم به قریه ای از قرا (یک روستایی از روستا های) یزد. در آنجا هم با کسی معاشرت نداشتم روزها میرفتم به قبرستان خارج ده، تنها بسر میبردم. روزی ندایی شنیدم که کسی به اسم مرا صدا میزند. هرچه نظر کردم کسی را ندیدم. مکرر ندا می شنیدم و شخصی را نمیدیدم. متفکر و متحیر شدم گفتم ای ندا کننده من ترا نمی بینم؟ تو کیستی و چه مطلب داری؟
جواب داد ملک الموتم به قبض روح مآمورم. به هیئت محتضر بخواب تا روحت را قبض کنم.پس رو به قبله خوابیدم و دامن خود را بصورتم افکندم. (مقداری) طول کشید. گفتم چرا مشغول قبض روحم نمیشوی؟گفت: الحال موت تو بتآخیر افتاد تا بروی به خانه خود و جمعی از عدول را حاضر بنمایی و وصیت کنی. برخاستم رفتم به منزل وصیت نمودم و به اطاق خلوت خوابیدم. گفتم باسم الله روح مرا قبض کن! در جواب گفت بداء (نظریه فلسفی بداء) حاصل شد و موت تو به تاخیر افتاد چون باید به مقامات و مراتب عالیه برسی و ترقیات کلی از برای تو حاصل شود چند روزی از همه جا باهم صحبت میداشتیم، مکرر مرا تسلی میداد و میگفت مردم درباره تو گمان بد مینمایند لکن تو اندیشه مکن که عنقریب صاحب مقاماتی خواهی شد.
تا آنکه شبی احساس نمودم که چیزی بپای من خورد مثل آنکه سر پایی بمن بزند صدایی بگوشم رسید که برخیز و تهجد بجا آور، برو به پشت بام و اذان بلند بگو موافق آنچه گفت عمل نمودم بعد از فراغ از اذان اسم چند نفر را شمرد و گفت اینها بخانه تو میآیند و بتو اعتراض مینمایند اعتنایی بآنها مکن که باید ترقی کلی بکنی طولی نکشید که همان اشخاص آمدند و اعتراض نمودند که این اذان تو مخالف با شریعت بود یکی از آنها اصرارش از باقی زیادتر بود بمن گفت به او بگو در خلوت مترکب چنین خلاف شرعی میشوی و مرا از عبادت منع میکنی آخوند گفت بمحض آنکه من این سخن را به آن شخص گفتم دیدم در حالش قلق و اضطرابی حاصل و بینهایت خجل شد به نوحی که سر بزیر افکند و دیگر سخنی نگفت.
بلجمله چند روز بر این منوال گذشت که هر روز و هر شب صدا میشنیدم و مرا امر و نهی مینمودند و از مغیبات بمن خبر میداد، روزی شهرت یافت که شخصی در سفر تبریز فوت شده بمن گفت این خبر اصلی دارد و چند روز دیگر کاغذش میآید و مطالبش چنین و چنان است بعد او چند روز بهمان قسم که خبر داده بود کاغذ رسید دیگر انتشار یافت که شریعتمدار آخوند ملا محمد تقی عقدائی برحمت خدا رفته بمن گفت این خبر نیز کذب است و آخوند در حیاتست و از اینمرض خوب میشود بعد از چند روز خبر رسید که آخوند زنده است و خوب شده گفت یکوقتی هیولائی در هوا مشاهده کردم در نهایت نزدیکی و نهایت لطافت که با من مکالمه مینمود و مرا امر و نهی میکرد و ترغیب مینمود که عمل باینها موجب رسیدن بمقامات عالیه است اندک اندک حالت تجرد من بجائی رسید که بنظرم میآمد جمیع اقالیم و بلاد و خلایق را مشاهده مینمایم و همه در پیش نظرم میباشد و بنظر میآید افلاک را مشاهده میکنم که درحرکت میباشند گاهی میدیدم یکنفر در حال حرکت توقف مینماید فورا می افتاد و میمرد و مکرر خبر از فوت بعضی میداد و بعد خبر موافق میرسید تا وقتی مرا امر نمود که شخصی را از بالای بام بزیر اندازم
ترسیدم و بحرفش عمل نکردم وقت دیگر بمن خبر داد ،امام غائب (عجل) در مکه ظهور فرموده و تو باید بروی بحضورشان هرگاه میخواهی ترا بابر سوار کنم هرگاه میخواهی صلوات بفرست و بر هوا راه برو _گفتم هرچه تو بهتر میدانی گفت برو بر بالای بام و صلوات بفرست و بر هوا راه برو _ بالای بام رفتم و صلوات فرستادم آمدم تا لب بام ترسیدم _ ایستادم گفت چرا نمیروی گفتم میترسم بیفتم گفت نترس و برو قبول نکردم مدتی با من محاجه کرد تا مایوس شد گفت باید تو بمقامات عالیه میرسیدی ولکن در فلان امر وفلان امر مخالفت نمودی وببخت خود زدی من از پیش تو میروم (خواهم رفت سوی_ میرزا علی محمد باب) بنزد میرزا علی محمد شیرازی که او قابلیت داردجناب آخوند گفت دیگر من آن صورت را ندیدم از اهل منزل خواهش نمودم که گوشتی را بریان نمودند و قدری را استشمام نمودم و قدری را خوردم تا کم کم مزاجم باعتدال آمد انوقت ملتفت شدم که مرا به چه امور مخالف شرع امر مینموده و در آنحالت ملتفت نبودم شکر الهی بجای آوردم بعد از چندی خبر میرزا علی محمد شیرازی منتشر شد و من دانستم که او بر باطل است و سابقا اسم او را نشنیده بودم (ظهور فرقه بابیه)
---------------------------------------------
نکته مهم: طبق تحقیق اینجانب و مشاهدات عینی بعضی اشخاص متوجه شدم اکثر اشخاص جهت استخدام جن در قبرستانها اقدام به احضار جن مینمایند و موجب بیماری خود میشوند و تمام ساکنین جن در قبرستانها از شیاطین هستند _شیخ سعید مزرعه