نقش ها و حروف کنده کاري شده در اهرام مصر

براي خيلي ها رسمها و نقشهاي کنده کاري شده در اهرام مصر علاوه بر بيان گفته هاي پادشاهان مصر بيانگر سنت ها و تاريخ قديم آن سرزمين است. جنبه زيبايي آن شکلها آرامشي عجيب در نفس هر بيننده گذاشته گاه موجب ترس براي بعضي ديگر ميشود لکن از اسرار ديگر در اين نقشها آن چيزهايي هست که به اصطلاح عامه مردم آنرا طلسم مينامند و بر خيلي ها پوشيده است . اين نقاشيها و حروف توسط حکيمان و منجمان طبق دستور خاص و زمان مناسب بر ديوارهاي اهرام جهت حاجت هاي خاص به تصوير و نگارس در مي آمده اند تا عملکرد آنها بر اساس قوانين احکام نجوم و رياضيات طهور پيدا کند که البته اين فعليت تا زمان خاص ادامه يافته با پايان رسيدن حکم آن سياره فعليت نيز پايان مي پذيرفت .
براي توضيح اين مدعا اينجانب يک داستان را از کتاب ابن سينا نقل مينمايم باشد که مفيد براي بيان مطلب باشد
ترجمه حکايت (تصحيح شده) ابن سينا:

شخصي را که بسيار معتمد و موثق ميدانم برايم حکايت کرد که زماني در ولايت مصر اقامت داشت و بسيار هوس و اشتياق بازديد اهرام و بناهاي تاريخي مصر را داشت و برايم گفت که روزي وارد يکي از راه روهاي و اطاق هاي اهرام شدم و در آن مکان تصاوير و نقوش بسيار زيبا تراشيده بودند و از جمله آن تصاوير ين نصوير گوسفند کوچک بود که بصورتي زيبا و تمام و کمال نقش شده بود و مرا علاقه به /آن تصوير آمده فريفته آن شدم پس چون در جيب خود موم عسل داشتم آن موم را بر آن صورت نهادم تا نقش گرفت و از آن اهرام بيرون آمده به سوي خانه بازگشتم و در راه دائم به آن تصوير و نقش گوسفند نگاه مي کردم تا از زيبايي آن لذت ببرم پس ناگاه ديدم هر چه در آن اطراف گوسفندان براي چريدن آمده بودند بسوي من آمدند و دور من حلقه زدند و همينطور گوسفندان ديگر بودند که از اطراف منطقه باز به سوي من مي آمدند و هر چه شبانان و اصحاب گوسفندان آنها را مي زدند تا از آمدن به سوي من باز دارند آن گوسفندان اعتنا نکرده بسوي من مي آمدند و من در تعجب بودم پس چوپانان بسوي من امده بر من فرياد زدند که تو جادوگر هستي و طلسمي با خود داري که اينگونه گوسفندان بسوي تو مي آيند و من از گفته هاي آنها ناراحت شده سوگندها و قسم ها ميخوردم که اصلاً مرا از اين دانش و علم هيچ معرفتي و يا شناختي نيست و اصلاً خودم هم از اين امر متعجب هستم و هيچ ندارم جز اين موم عسل. پس در همان حال با ناراحتي و عصبانيت آن موم را در هم ماليدم و نفش را متلاشي کردم. پس چون آن تصوير و نقش که در موم بود خراب شد بلافاصله تأثير باطل شد.و گوسفندان بازگشتند سپس بر آن شدم که دوباره آن تصوير را درست نمايم و چندين بار آن کار را تکرار کردم ولي ديگر هيچ آن حالت برايم پيش نيامد و تأثيري ظاهر نگشت(پايان سخن دوست ابن سينا)

سپس ابن سينا در پايان حکايت نظر خود را بيان مينمايد و اينکه تأثيرات فلکي و زمان نجومي مسأله مهم در ظهور اينگونه حوادث است(1)
 

مقدمه متن وتصحیح حکایت توسط شیخ سعیدمزرعه
_________________________________________________

 1) شيخ الرئيس ابوعلي سينا- کنز المعزمين ص 112-109

ترجمه و جمع آوري : جلال همامي